شماره ۲ : اصول يادگيرى هوشمندانه زبان خارجى، تركيب زيبا و هوشمندانه سنت و مدرنيته

صول يادگيرى هوشمندانه زبان خارجى، تركيب زيبا و هوشمندانه سنت و مدرنيته
Smart Foreign Language Learning Principles (SFLLP)
شماره ۲

كاري ماندگار از عبدالعزيز شاكری

بررسی تفصیلی مهارت‏‌های یادگیری زبان خارجی

اولین و مهمترین مهارت زبان، مهارت شنیدن است. این مهارت با مهارت صحبت کردن ارتباط نزدیکی دارد و هر دوی این مهارت‏‌ها بیشتر به صورت محاوره‌ای کاربرد دارند.

شنيدن قدرت شنوایی را بالا می‌برد. در هر دقيقه مغز انسان حجم وسيعی از كلمات و اصطلاحات را پردازش می‏‌كند. مثلاً به طور متوسط يک متكلم آمريكایی بومی در دقيقه ۱۵۰ كلمه بيان می‏‌كند، يعنی اگر شما هر روز فقط يک ساعت به صحبت‏‌های يک امريكایی گوش دهید، قادر خواهيد بود ۹۰۰۰ كلمه و اصطلاح را بشنويد و در ذهن خود مرور نماييد و اين كار اگر به طور منظم و روزانه صورت بگيرد تأثير قابل ملاحظه‌ای در بالا بردن قدرت شنوايی، مرور و حفظ كلمات و اصطلاحات دارد. خیلی از مواقع اگر متکلم بومی یک زبان خارجی با سرعت معمول جمله‌ای را ادا کند که تمام کلمات آن را بلدیم، باز هم هنگام شنیدن در درک مفهوم آن با مشکل مواجهه می‏‌شویم و دلیل آن این است که مهارت خواندن قوی و شنیدن ضعیف است.

حتماً منابع شنيداری بايد اصلى باشد، يعنی توسط گوينده بومی آن زبان گفته شده باشد، چون اگر صحبت‏‌هايی كه شنیده مى‏‌شود صحبت‏‌های غیر بومی باشد احتمال اشتباه در ادای آن‏‌ها زياد است و به همين ترتيب دانش‌آموز نيز آن اشتباهات را تكرار می‏‌كند.

با شنیدن منابع اصلى به صورت منظم و زیاد، قدرت صحبت کردن نیز به صورت ناخودآگاه تقویت می‏‌گردد و می‏‌توان گفت پنجاه درصد مهارت صحبت کردن با شنیدن به روش فوق تکمیل می‏‌شود، یعنی مغز نحوه تلفظ کلمات، جملات و آهنگ ادای آن‏‌ها را یاد می‏‌گیرد و پنجاه درصد بقیه نیز با صحبت کردن حاصل می‏‌گردد.

نحوه تلفظ کلمات و آهنگ بیان جملات به دو بخش تقسیم می‏‌گردد. بخشی اصلی که غیر ملموس و غیر‌فعال است و در مغز هنگام شنیدن شکل می‏‌گیرد و بخش ملموس و فعال که توسط حلق و دهان ادا می‏‌شود.
هنگامی که برای اولین بار کلمه‌ای را می‏‌شنویم، گوش دریافت می‏‌کند، مغز پردازش می‏‌کند و در این مرحله نحوه تلفظ آن نیز شکل می‏‌گیرد و وارد حافظه کوتاه مدت می‏‌شود. هنگامی که این کلمه را دوباره می‏‌شنویم، عمق درک ما از تلفظ آن بیشتر می‏‌شود و بعد از مدتی به حافظه دراز مدت وارد می‏‌شود. هنگامی که چشم آن کلمه را می‏‌بیند مغز آن را بی‏‌صدا تلفظ می‏‌کند ولی در این مرحله از تلفظ، دهان و حلق نقشی ندارند مگر این‏‌که متن با صدای بلند خوانده شود. با خواندن نیز بمانند شنیدن تلفظ کلمات در ذهن انسان مرور می‏‌شوند و نقش آن‏‌ها در حافظه محکم‏‌تر می‏‌گردد ولی در عمل خواندن بمانند شنیدن تلفظ کلمات شکل نمی‏‌گیرند. هنگامی که ما کلمه‌ای را با حلق و دهان تلفظ می‏‌کنیم در واقع آن را مرور می‏‌کنیم و چرخه تلفظ را کامل می‏‌کنیم. خیلی مواقع ما نحوه تلفظ کلمات و جملات را می‏‌دانیم یعنی توسط شنیدن شکل گرفته‌اند و توسط خواندن مرور شده‌اند ولی هنگام تلفظشان با حلق و دهان یک مقدار با مشکل مواجهه می‏‌شویم و این به این دلیل است که ماهیچه‌های حلق و دهان به تلفظ این کلمات و جملات عادت نکرده‌اند و این مهم نیز با صحبت کردن زیاد برطرف می‏‌شود.

بنابراین نحوه تلفظ کلمات و آهنگ بیان جملات شامل سه مرحله می‏‌شود: مرحله اول که توسط شنیدن تلفظ در مغز شکل می‏‌گیرد. مرحله دوم که توسط شنیدن دوباره و خواندن با چشم مرور می‏‌شود. مرحله سوم که هنگام صحبت کردن بیان یا ادا می‏‌شود. دانش‌آموز به یک یا چند مرحله می‏‌تواند بسنده کند و نیازی نیست که تمام این سه مرحله برای همه تکمیل شود و این نیاز بستگی به سطح توقع او از یادگیری زبان خارجی دارد.

در شنیدن، گوش حجم زیادی از کلمات با سرعت بالا می‏‌شنود و مغز پردازش می‏‌کند ولی در اوایل یادگیری قادر به پردازش و درک مفهوم همه آن‏‌ها نیست ولی به تدریج قدرت پردازش مغز در تجزیه و تحلیل زبان بیشتر می‏‌شود تا جایی که صحبت‏‌های یک نفر بومی آن زبان را کاملاً و بدون مکث درک می‌کند.

در روش SFLL دیگر جهت یاد گرفتن تلفظ کلمات و آهنگ بیان جملات نیازی نیست به صورت فعال و همراه با نمودار و شکل‏‌های مختلف وقت زیادی را بی‌نتیجه صرف کنیم، کافی است درست و به مقدار زیاد بشنویم و آن‏‌ها را کاملا تقلید کنیم.

بهتر است هنگام شنیدن مکث نکنیم، یعنی به جملات گفته شده فکر نکنیم. در هنگام شنیدن بهتر است همیشه تمرکزمان بر روی کلمات در حال ادا باشد نه جملات قبلا گفته شده، چرا که با این کار رشته کار از دست ما خارج می‏‌شود. گوینده با سرعت جملات را ادا می‏‌کند و پیش می‏‌رود ولی ما هنوز “اندر خم یک کوچه‌ایم” و داریم به مفهوم یا نکات گرامری جملات گذشته فکر می‏‌کنیم. بهتر است که اگر از طریق دستگاه‏‌های دیجیتال می‏‌شنویم، جهت درک بیشتر دائماً دکمه مکث را فشار ندهیم که با این کار لذت کار از بین می‏‌رود و به قولی کاری که لذت ندارد ادامه نیز ندارد و کاری که ادامه ندارد پیشرفت ندارد. نکات گرامری به صورت غیرفعال و ناخودآگاه یاد گرفته می‏‌شوند، نگران این موضوع نباید شد.

دومین مهارت زبان، مهارت خواندن است. این مهارت با مهارت نوشتن ارتباط نزدیکی دارد و هر دوی این مهارت بیشتر به صورت رسمی کاربرد دارند.
مهارت خواندن برای کسانی که باسواد هستند مهمترین مهارت در افزایش حجم کلمات و اصطلاحات یاد گرفته شده است.
هنگام خواندن متون بهتر است از نوشته‌های استانداردی که توسط بومیان آن زبان نوشته شده‌اند استفاده کنیم چرا که با این کار کلمات را به صورت صحیح یاد می‏‌گیریم و متعاقباً به صورت صحیح می‏‌توانیم بنویسیم.

در هنگام خواندن، خلاف موقع شنیدن کلمات با سرعت پایین‏‌تر وارد مغز می‏‌شوند ولی کلمات و جملات به صورت کامل یاد گرفته می‏‌شوند. هنگام خواندن سرعت یا سررشته کار در دست ماست. در این مهارت دانش‌آموز می‏‌تواند به آرامی متون را بخواند و معانی کلمات را در دیکشنری جستجو کند و آن‏‌ها را به همراه مفهوم و مثال‏‌های مختلف در برنامه فلش کارد (اگر کامپیوتر یا دستگاه موبایل هوشمند در دسترس باشد.) ذخیره کند یا به صورت مکتوب در دفترچه بنویسد تا بتواند بعداً آن‏‌ها را مرور کند.
اگر این مهارت را با مهارت گوش دادن ترکیب کنیم هر کدام نکته ضعف همدیگر را تحت پوشش قرار می‏‌دهند و ترکیب بسیار خوبی تشکیل می‏‌دهند.

سومین مهارت زبان به ترتیب یادگیری، مهارت صحبت کردن است. تقریباً نصف این مهارت به صورت ناخودآگاه در اثنای شنیدن تکمیل می‏‌شود و بقیه آن نیز به صورت صحبت کردن تکمیل می‏‌شود. بهتر است حتی‌المقدور با متکلم بومی زبان خارجی صحبت کنیم یا در بین مردم آن زبان زندگی کنیم، ولی اگر امکانش میسر نباشد هر نوع صحبتی به زبان خارجی مورد نظر می‏‌تواند مفید واقع شود. در واقع در اثنای صحبت کردن ماهیچه‌های دهان و حلق به صحبت کردن با آن زبان عادت می‏‌کنند و اگر این روند را با متکلمین بومی انجام دهیم می‏‌توانیم بعد از مدتی مثل آن‏‌ها صحبت کنیم و حتی با کمی تلاش لهجه آن‏‌ها را نیز کاملاً تقلید کنیم که این خود می‏‌تواند عامل مهمی در ارتباط بیشتر ما با آن مردم باشد و آن‏‌ها ما را جزئی از فرهنگ خود بدانند.

مهمترین عامل بازدارنده در راه پیشرفت این مهارت عدم اعتماد به نفس است که ناشی از ترس و شرم دانش‌آموز از ارتکاب اشتباه هنگام صحبت می‏‌باشد. این دو عامل نیز از این‏‌جا نشئت گرفته‏‌اند که شخص می‏‌خواهد هنگامی صحبت کند که هیچ اشتباهی مرتکب نشود و این بزرگترین اشتباه در یادگیری زبان به خصوص صحبت کردن و نوشتن است که متأسفانه گریبان‏‌گیر خیلی از افراد می‏‌باشد.
هر كسی كه بخواهد در يک ورزش رزمی به مهارت‏‌های بالايی برسد حتماً در اين راه دست يا پايش شكسته خواهند شد تا به درجه‏‌اى برسد، به همين ترتيب كسی كه بخواهد در يک زبان خارجی به مهارت‏‌های بالايی دست پيدا كند، حتماً در اين راه اشتباهاتی را مرتكب مى‏‌شود و در مقابل بقيه ممكن است شرمنده شود و اين كاملاً طبيعی است.

هدف از یادگیری زبان این نیست که زبان را کامل و بدون اشتباه صحبت کنیم و چه بسا متکلمین بومی نیز خود در مواقعی نادر دچار اشتباه می‏‌شوند، بلکه این است که ما بتوانیم با مردم آن زبان ارتباط برقرار کنیم و مهارت‏‌های زبانی خودمان را به آن‏‌ها نزدیک کنیم.

اشتباهاتی که ما در زندگی روزمره از جمله در یادگیری زبان مرتکب می‏‌شویم، شکست نیستند و نباید از بابت آن‏‌ها احساس نا‌امیدی و یأس به ما دست دهد، بلکه این اشتباهات پیروزی‏‌های ناخواسته‌ای هستند که ما را به سمت پیروزی‏‌های خواسته و بزرگ‏‌تر هدایت می‏‌کنند و در واقع با هر بار اشتباه کردن ما می‏‌دانیم که آن راه اشتباه بوده و راه دیگر را باید رفت و این خود پیروزی است. این تصور ماست که از اشتباه شکست می‏‌سازد.
اگر شخصی سریع ولی با چند اشتباه بتواند صحبت کند بهتر می‏‌تواند با مخاطب بومی ارتباط برقرار کند تا این‏‌که یواش ولی بدون اشتباه.

بعد از مدتی دانش‌آموز خود اشتباهاتش را تصحیح می‏‌کند و البته مخاطبین بومی دوست دارند مخاطبشان با همان سرعت صحبت کند اگر چه با اشتباه باشد، مهم این است که دانش‌آموز بتواند مفهوم را به درستی منتقل کند. افراد بومی معمولاً وقت، حوصله و علاقه کافی ندارند که مخاطبشان خیلی یواش و با لکنت صحبت کند و معمولاً خیلی محترمانه از ادامه مکالمه عذرخواهی می‏‌کنند.

افرادی که اعتماد به نفس دارند، اجتماعی هستند و از ارتکاب اشتباه هنگام صحبت کردن و نوشتن هراسی ندارند و در راه یادگیری زبان سریع‏‌تر پیشرفت می‏‌کنند.

اگر ما به دنبال آن هستيم که زبانی را یاد بگیریم ولی اشتباهی را مرتکب نشویم، بهتر است آن زبان را اصلاً یاد نگیریم. کسی که در زبانی اشتباه مرتکب نمی‏‌شود بدین معنی است که آن زبان را استفاده نمی‏‌کند یا در مقیاس کلی‌تر کسی که در زندگی اشتباهی مرتکب نمی‏‌شود بدین معنی است که زندگی نمی‏‌کند و مرده است.

چهارمین مهارت زبان، مهارت نوشتن است. نصف این مهارت در اثنای خواندن به صورت ناخودآگاه و نصف دیگر با نوشتن فعال تکمیل می‏‌گردد. تا کلمه یا جمله‌ای را نتوانیم بخوانیم، متعاقباً نمی‏‌توانیم آن را بنویسیم، پس خواندن مقدم بر نوشتن است. در واقع نوشتن، به نگارش در آوردن کلماتی است که می‏‌خوانیم. اگر بتوانیم متون استانداردی که توسط نویسنده‌های بومی نوشته شده را به مقدار زیاد بخوانیم، می‏‌توانیم بمانند آن‏‌ها نیز بنویسیم.

در مبحث یادگیری زبان خارجی لزوماً احتیاجی نیست که هر چهار مهارت به یک نسبت، یا حتی یاد گرفته شوند. این موضوع بستگی به شرایط و علایق فرد یادگیرنده دارد. ممکن است افرادی فقط بخواهند بخوانند یا خیلی از افراد هستند که می‏‌خواهند شبکه‏‌های تلویزیونی را تماشا کنند و درک کنند و اصلاً هیچ موقع قصد سفر به خارج از کشور یا صحبت با یک شخص خارجی را ندارند بنابراین این افراد نیازی نمی‏‌بینند که مهارت‏‌های دیگر را فرا بگیرند.

روش کاربردی یادگیری زبان به شیوه SFLL

بهتر است حداقل شش ماه تا یک‏ سال فقط به زبان خارجی گوش فرا دهیم و متون نوشته شده را بخوانیم، بعد از آن به تدریج شروع به صحبت کردن و نوشتن بکنیم.
هفته اول روزی نیم ساعت به فایل‏‌های صوتی گوش دهیم، هفته دوم یک ساعت، هفته سوم یک ساعت و نیم و به همین ترتیب …
جهت مبتدیان بهتر است در مراحل اولیه از فایل‏‌های صوتی همراه متن یا فیلم‏‌های خارجی با زیرنویس به همان زبان استفاده شود. همچنین بهتر است از فیلم یا اصواتی استفاده شود که با سرعت کم گفته می‏‌شود و بعد از مدتی از منابع با سرعت معمول استفاده شود.
بهتر است روزی حداقل یک صفحه متن خوانده شود به نحوی که تمام کلمات آن را به درستی بفهمیم.
همچنین بهتر است روند یادگیری زبان به تدریج زیاد شود به دلیل این‏‌که یادگیری زبان بمانند دو ماراتن است که نیاز به مداومت، صبر و پشتکار زیاد دارد، اگر به یک‏‌باره سرعتمان را زیاد کنیم در اواسط روند یادگیری از ادامه کار باز می‏‌مانیم.
حتی‌الامکان سعی کنیم یادگیری زبان خارجی را به عنوان یک کار لذت‌بخش، مفید و منعطف بدانیم نه یک کار رسمی، جدی و از روی اجبار، چرا که این کار به تداوم آن کمک می‏‌کند.

احتیاج نیست برای یادگیری زبان نکات گرامرى را مطالعه کنيم، تست‏‌ها و تمرین‏‌های مشکل را حل کنیم، مکالمات شبیه‌سازی شده، بدون لذت و ساده با همکلاسی‏‌هایمان یا با خود داشته باشیم، به خودمان نامه یا ایمیل بنویسیم، کتاب‏‌های درسی رسمی مؤسسات آموزشی یا کلاس‏‌های مدارس بخوانیم و دائما با لیست بلندی از کلمات و دیکشنری‏‌های قطور وقت خود را تلف کنیم (مگر این‏‌که زبان را صرفاً جهت گرفتن تافل، آیلتس و … بخواهیم). زبان نباید مطالعه شود، باید یاد گرفته شود، یعنی گوش داده و خوانده شود و بعد از مدتی گفته و نوشته شود. همه این مراحل باید به صورت طبیعی، لذت‌بخش و تدریجی باشد. در یک جمله یادگیری زبان بهتر است ارگانیک باشد نه مصنوعی.

یکی از روش‏‌هایی که یادگیری زبان را لذت‌بخش می‏‌کند تقسیم زمان یادگیری روزانه به بخش‏‌های مختلف در طول روز متناسب با شرایط دانش‌آموز است. به عنوان مثال اگر دانش‌آموزی روزی دو ساعت را به یادگیری زبان اختصاص داده، بهتر است آن را به دو بخش یک ساعتی در اول و آخر روز تقسیم کند چرا که با این کار احساس خستگی نخواهد کرد.

بهتر است از وقت‏‌های مرده و زنده با هم استفاده شود. وقت‏‌های مرده زمان‏‌هایی هستند که در حال انجام کاری هستیم ولی می‏‌توانیم کار دوم یا سومی را همزمان انجام دهیم. به عنوان مثال هنگامی که در حال آشپزی، رانندگی، مسافرت یا در صفی منتظر نوبت هستیم می‏‌توانیم با استفاده از گوشی هدفون به فایل‏‌های صوتی گوش فرا دهیم و وقت مرده را زنده کنیم. وقت زنده به وقتی گفته می‏‌شود که تمام تمرکز بر روی یک کار خاصی است. مثلاً می‏‌توانیم به کانال‏‌های تلویزیونی یا فیلم‏‌های خارجی نگاه کنیم یا با استفاده از کامپیوتر یا موبایل هوشمند متون نوشته شده به زبان مورد نظر را مطالعه کنیم و معنی کلمات ناشناخته را در دیکشنری جستجو کنیم.

این را در نظر داشته باشیم که درجه‌های مهارت در روند یادگیری زبان مانند مقدماتی، متوسطه و پیشرفته نسبی و به نسبت هر شخص متفاوت هستند. متن یا فیلمی که برای یکی مقدماتی است ممکن است برای شخصی دیگر پیشرفته باشد، بنابراین سعی کنید اوایل کار از منابعی استفاده کنید که در درک معنی آن‏‌ها خیلی دچار مشکل نشوید. متون و فایل‏‌های صوتی و فیلم‏‌های خارجی را بیشتر از یک بار بخوانید، بشنوید و نگاه کنید. اگر فیلم یا فایل صوتی طولانی است و شما فقط بخشی از آن را متوجه نشده‌اید همان بخش را دوباره مرور کنید، احتیاج نیست که همه فیلم یا فایل صوتی را از اول مرور کنید. (البته در اوایل کار همه فایل‏‌ها را به صورت کامل بیشتر از یک بار مرور کنید و این توصیه بیشتر در مراحل متوسطه یادگیری یا بعد از مرور اولیه فیلم یا فایل صوتی مفید می‏‌تواند باشد)

اگر از کامپیوتر یا موبایل هوشمند استفاده می‏‌کنید بهتر است از منابع دیجیتال به جای سنتی یا مکتوب جهت خواندن متون استفاده کنید. با این کار هم از مزایای دیکشنری دیجیتال، برنامه فلش کارد، ذخیره، کپی و به اشتراک گذاشتن فایل‏‌ها استفاده می‏‌کنید و هم گامی در جهت حفظ محیط زیست و حفاظت از منابع طبیعی برداشته‌اید و بنابراین خدا را از خود راضی کرده‌اید.
فایل‏‌های صوتی که با متن همراه هستند بهتر است حداقل یک بار با متن و یک بار بدون متن گوش داده شوند.

اگر هنگام شنیدن فایل صوتی یا دیدن فیلمی کلمات زیادی را درک نمی‏‌کنید و شنیدن یا دیدن فیلم برایتان لذت‌بخش نیست، به خودتان فشار نیاورید و اعصابتان را آرام نگه دارید و از منابعی استفاده نمایید که درک مفهومشان برای شما آسان‏‌تر است.
در مراحل اوليه فرايند يادگيری حتی‌الامكان بهتر است تمركز بر روی لهجه‌ای خاص از زبان مورد نظر باشد. در مراحل پيشرفته توصيه می‏‌شود لهجه‏‌های مختلف را بشنويم تا گوشمان به شنیدن آن‏‌ها عادت کند.

محیط بومی (کشوری که در آن زبان مورد نظر زبان رسمی است) یک زبان، بهترین محیط جهت افزایش مهارت صحبت کردن است. اگر زندگی در کشوری که همه بومی آن زبان هستند برای شما فعلاً محقق نیست می‏‌توانید از طریق اینترنت با افراد بومی ارتباط برقرار کنید و اگر این هم برای شما مقدور نیست می‏‌توانید با کسانی که آن‏‌ها نیز به زبان مورد نظر شما علاقه دارند و در حال یادگیری آن هستند مکالمه داشته باشید.
در مورد نوشتن نیز به شیوه صحبت کردن عمل کنید و به جای این‏‌که در ارتباطات اینترنتی یا موبایلی به زبان مادری بنویسید می‏‌توانید با کسانی که مانند شما به آن زبان علاقه‌مند هستند به زبان مورد نظر ارتباط متنی داشته باشید.

بهتر است تا موقعی که مهارت نوشتن به درجه پیشرفته نرسیده است از نوشتن به روش غیر استاندارد جهت سریع نوشتن خودداری کنیم. مثلاً به جای استفاده از جمله شماره ۱ از شماره ۲ استفاده کنیم:

۱٫ plz c 2n
2. Please come tonight.

البته نکته مهم این است که سعی کنید در شروع کردن مهارت‏‌های صحبت کردن و نوشتن عجله نکنید و هر چیز را سر موقع خودش انجام دهید، یعنی بعد از مدتی گوش دادن و خواندن زیاد، مستمر و صحیح.

بهترین اساتید زبان والدین و بهترین دانش‏‌ آموزان کودکان هستند. والدین به طور طبیعی با کودکان و با همدیگر صحبت می‏‌کنند بدون این‏‌که وقت خاصی را صرف آموزش زبان به فرزندشان اختصاص دهند و کودکان نیز به صورت طبیعی می‏‌شنوند و نحوه صحبت کردن والدین را کاملاً تقلید می‏‌کنند و بعد از مدتی آن را کاملاً اجرا می‏‌کنند. کودکان سخت‌ترین زبان‏‌ها را به آسانی فرا می‏‌گیرند و حتی لهجه‌های خاصی از آن زبان‏‌ها را دقیقاً تقلید می‏‌کنند و صحبت می‏‌کنند. بهترین روش در یادگیری زبان خارجی تقلید کامل از بومیان آن زبان است. به جای برجسته کردن نقاط ضعف، نقاط قوت آن زبان را مد‏‌نظر داشته باشیم. به حالت مسخره یا منتقدانه نگوییم چرا این زبان این جوری یا آن جوری است و بدانیم که همه زبان‏‌ها نقاط قوت و ضعف مخصوص به خود را دارند. بهترین راه این است که ما زبان مورد نظر را با تمام نقاط قوت و ضعفش قبول کنیم، در غیر این‏صورت در یادگیری کامل آن با مشکل مواجهه خواهیم شد و این کار باعث می‏‌شود خود را از آن زبان دور کنیم و دودش به چشم خودمان می‏‌رود.

هیچ کودکی به علت تنبلی یا بی‏‌استعدادی، از یادگیری زبان مادریش محروم نشده است، بنابراین این دو عامل و عواملی نظیر مشغولیت و پا به سن گذاشتن فقط بهانه‏‌هایی بیش نیستند برای فرار از مسئولیت عده‏‌ای از افراد.
اشخاصی هستند که حتی در سنین پیری نیز به یادگیری زبان مشغول هستند و این کار را با جدیت و اشتیاق خاصی انجام می‏‌دهند. (و البته مثل بقیه افراد مشغولیت‏‌های خاص خود را دارند)
نمونه‏‌های مستند این گونه افراد‏‌ زیاد هستند. به عنوان مثال آقای استيو كافمن بنیانگزار موسسه یادگیری زبان خارجی لینگوئیست متولد ۱۹۴۵ ميلادی. ايشان حتی در سنين پيری نيز علاقه زيادی به يادگيری زبان‏‌های خارجی دارد تا جايی كه تا الان حداقل ده زبان زنده دنيا را فرا گرفته است.

نکته دیگر در یادگیری زبان خارجی مسئله زبان سطح پایین است. منظور از زبان سطح پایین، کلمات و اصطلاحاتی هستند که همه مردم استفاده نمی‏‌کنند و بیشتر در بین نوجوانان رواج دارد. بخش دیگری از زبان سطح پایین مربوط به کلمات بی‌ادبی و مسائل جنسی و امثال این‏‌ها هستند که مردم می‏‌دانند ولی سعی می‏‌کنند از به کار بردن آن‏‌ها اجتناب کنند. یادگیری این کلمات به صورت غیر‌فعال یعنی این‏‌که موقع شنیدن و خواندن مفهوم آن‏‌ها را بدانیم توصیه می‏‌شود ولی اصلاً توصیه نمی‏‌شود آن‏‌ها را به صورت فعال بگویید یا بنویسید. بخشی از شخصیت ظاهری انسان به کلماتی است که بیان می‌کند. انسان باشخصیت بهداشتی و فیلتر شده صحبت می‏‏کند. حتی کتاب‏‌ها و دیکشنری‏‌های خاصى در این زمینه منتشر شده‌اند.

دیکشنری یکی از مهمترین ابزارهای کمکی در جهت یادگیری زبان خارجی است. بهتر است از دیکشنری دیجیتال تک زبانه استفاده كنیم، یعنی از دیکشنری‏‌های دو زبانه که ترجمه‏‌ایی از زبان مورد نظر به زبان مادری یا زبان رسمی کشور را دارند بهتر است استفاده نشود. معمولاً دیکشنری‏‌های تک زبانه مفهوم کلمات را به زبانی ساده تشریح می‏‌کنند و مثال‏‌ها‏‌ی متعددی نیز جهت روشن شدن معنی کلمه و اصطلاح دارند. بعضی از این دیکشنری‏‌ها شامل عکس و صدا نیز می‏‌باشند. (انتقال مفاهیم از طریق عکس و فیلم بهتر از متن صورت می‏‌گیرد.)
جهت يادگيری بهتر تلفظ مى‏‌توانيد از ديكشنرى‏‌هايی استفاده كنيد كه شامل تلفظ كلمات نيز باشند.

در شنیدن و خواندن برخورد با کلمات و اصطلاحات و مرور آن‏‌ها کاملاً تصادفی است و در کنترل ما نیست. هر چقدر میزان شنیدن و خواندن بالاتر باشد به همان نسبت احتمال برخورد با کلمه و اصطلاحی خاص بیشتر است و به همان نسبت مهارت شنیدن و خواندن بیشتر می‏‌شود.
جهت این‏‌که بتوانیم کنترل بخشی از کلمات و اصطلاحات را خودمان بدست بگیریم و به صورت کنترل شده و منظم اصطلاحات را مرور کنیم، بهترین راه، استفاده از برنامه‌های فلش کارد کامپیوتری یا موبایلی است و کسانی که امکان استفاده از این برنامه برایشان مقدور نیست می‏‌توانند از سیستم سنتی ثبت اصطلاحات در دفترچه استفاده کنند.

نحوه كاركرد مغز انسان در رابطه با حفظ كلمات و اصطلاحات زبان خارجی

حافظه انسان شامل حافظه كوتاه مدت و دراز مدت می‏‌شود.
وقتی كلمه جديدی را مى‏‌شنويم يا مى‏‌خوانيم، آن كلمه وارد حافظه كوتاه مدت مى‏‌شود و بعد از مدتی در اثر تمرين زياد وارد حافظه دراز مدت مى‏‌شود.
معمولاً كلمات جديدی كه مى‏‌شنويم يا مى‏‌خوانيم، اگر فردای آن روز مرورشان نكنيم از حافظه كوتاه مدت پاک مى‏‌شوند و دوباره بايد به حافظه سپرده شوند.

مغز انسان همه مطالب ورودی را به يک نسبت درک نمى‏‌كند و آن‏‌ها را به حافظه نمى‏‌سپارد. منابع ورودی از نظر سرعت درک آن‏‌ها به ترتيب: دنيای واقعی پيرامون ما، فيلم، عكس، صدا و متن هستند. در مورد متن نيز اسامی زودتر از اعداد به خاطر سپرده مى‏‌شوند و سريع‏‌تر به حافظه دراز مدت منتقل مى‏‌شوند. مثلا خيابان ياس زودتر از خيابان ۴۶۵۹ به خاطر سپرده مى‏‌شود یا اسم اشخاص زودتر از شماره تلفنشان حفظ می‏‌شود. بنابراين دانش‌آموزان نيز با توجه به اين مسئله مى‏‌توانند منابع يادگيری خود را تنظيم كنند.

برای اولين بار كه به كلمه يا اصطلاحی برمى‏‌خوريم، آن اصطلاح از حالت صفر يا عدم وجود به حالت غير‌فعال تبديل مى‏‌شود. بعد از مدتی تمرين از طريق گوش دادن يا خواندن، آن اصطلاح از حالت غير‌فعال به حالت فعال تبديل مى‏‌شود.
منظور از حالت غيرفعال در بحث يادگيری كلمات اين است كه یادگیرنده فقط قادر است از طريق ورودی يعنی موقعی كه آن را مى‏‌شنود يا مى‏‌خواند مفهومش را تشخيص دهد، ولی خود قادر به استفاده فعال از آن‏‌ها يعنی استفاده در صحبت كردن يا نوشتن نيست.

كلمات و اصطلاحاتی كه در مرحله فعال هستند، دانش‏‌‏‌آموز قادر به استفاده از آن‏‌ها در همه مهارت‏‌های يادگيری زبان است. معمولاً مجموعه کلمات و اصطلاحات غیر‌فعال در حافظه بیشتر از کلمات فعال هستند و این اختلاف در مراحل گوش دادن و خواندن بسیار زیادند ولی با شروع به صحبت کردن و نوشتن این اختلاف به تدریج کم می‏‌شود ولی معمولاً هیچ موقع این اختلاف از بین نمی‏‌رود حتی در بین متکلمین بومی یک زبان.

همان‏‌طور كه كلمات مى‏‌توانند از حالت صفر به حالت غير‌فعال و بعداً به حالت فعال برسند، به همين ترتيب نيز در اثر كم توجهی به آن‏‌ها و عدم استفاده از آن‏‌ها در زندگی روزمره مى‏‌توانند از حالت فعال به حالت غير‌فعال و متعاقباً به حالت صفر برسند، كه در اين حالت جهت يادگيری آن‏‌ها اين پروسه دوباره بايد طی شود. البته بايد به اين نكته توجه داشت كه مغز انسان نيز مانند بقيه ابزارهای ذخيره‏‌سازی دارای ظرفيت محدودى است و به تدريج كه به انتهای حجم خود برسد، اطلاعات قديمی و كم كاربرد پاک و اطلاعات جديد جای آن‏‌ها را مى گيرند، و بنابراين هر دو نوع حافظه در معرض از دست دادن اطلاعات هستند ولی حافظه كوتاه مدت خيلی حساس‏‌تر و محدودتر از حافظه دراز مدت است (پاک شدن اطلاعات از مغز انسان به‏‌مانند سیستم عامل کامپیوتر دائمی نیست و ممکن است در اثر عواملی مانند تصادف، بیهوشی، امراض شدید یا ضربه فیزیکی شدید به مغز دوباره بازیافت شوند). در دنيای كامپيوتر نيز RAM به‏‌مانند حافظه كوتاه مدت عمل مى‏‌كند، به اين صورت كه اطلاعات به صورت محدود و برای زمان كمی در آن ذخيره مى گردند تا بعد از ذخيره كردن توسط كاربر به حافظه دراز مدت يعنی HDD/SSD منتقل شود و به همين صورت كه RAM كامپيوتر در اثر قطع برق ذخيره خود را از دست مى‏‌دهد، به همين ترتيب حافظه كوتاه مدت انسان نيز در اثر گذشت زمان كم، احساسات طبيعی مانند غم و شادی و استرس‏‌های روزانه به راحتی اطلاعات خود را از دست مى‏‌دهد. احتمالاً برای همه ما مواقعی پيش آمده كه به خاطر مشغوليت يا غم و شادی ناگهانی نتوانيم مطلبی را به خاطر بسپاريم یا مطلب تازه وارد شده را فراموش کنیم.

در روند یادگیری زبان، پیشرفت یادگیری از حالت صفر شروع می‏‌شود و به تدریج با تمرین، زیاد می‏‌شود. بعد از مدتی با وجود این‏‌که دانش‌آموز مانند گذشته مهارت‏‌های یادگیری را تمرین می‏‌کند ولی احساس می‏‌کند که پیشرفت خاصی ندارد و چیز جدیدی یاد نمی‏‌گیرد. به این مرحله در اصطلاح زبان شناسی به زبان انگلیسی Plateau می‌گویند. این کلمه در زبان انگلیسی به معنی جلگه یا سطح همواری است که بعد از سطح شیب‏‌داری (به سمت بالا) شروع می‏‌شود، به عبارت ساده‌تر دشتی که در بالای تپه‌ای قرار دارد. پیشرفت اولیه در یادگیری به‏‌مانند تپه و احساس درجا زدن در اواسط کار به‏‌مانند دشت هستند. در این مرحله عدم پیشرفت فقط یک احساس بیش نیست و در حقیقت مغز در حال یادگیری مانند گذشته است. خیلی از افراد در این مرحله از ادامه کار صرف‌نظر می‏‌کنند و زحمات گذشته را بر باد می‏‌دهند. توجه به این نکته که عدم پیشرفت در این مرحله فقط احساس کاذب است کمک زیادی به ادامه راه می‏‌کند. نباید احساس خستگی، کسالت و عدم اعتماد به نفس که در این مرحله زیاد است بر ما غلبه کند و بدانیم که این دشت بعد از مدتی تمام می‏‌شود و تپه به حرکت صعودی خود ادامه می‏‌دهد.

شیوه یادگیری به‌شیوه هوشمند تکرار تدریجی Spaced Repetition

ضرب‌المثلی در زبان انگلیسی است که می‌گوید: Repetition is the mother of all learning
معنی آن این است که تمام یادگیری‏‌ها بوسیله تکرار حاصل می‌شوند.
سنگی که به وسیله سنگین‏‌ترین چکش‏‌ها نیز نمی‏‌شود بر روی آن حکاکی کرد، قطرات آبی که در طی سالیان به آرامی و مستمر بروی آن فرود می‌آیند نقش طبیعت را  جاودانه بروی سنگ سخت حک می‌کنند. تربیت انسان که یادگیری و حفظ مطالب نیز جزئی از آن است نیز باید به این شیوه ارگانیک انجام بگیرد تا نتیجه‌اش جاودانه‌تر گردد.
در این روش دانش‌آموز به‏‌جای مرور یک‏‌دفعه مطالب یادگرفته شده، آن‏‌ها را به‏‌صورت تدریجی و در فواصل زمانی مختلف به‏‌شیوه هوشمندانه و با استفاده از برنامه‌های فلش کارد کامپیوتری مرور می‌کند و به مغز خود فرصت حفظ مطالب بروش ارگانیک (تدریجی و با استفاده از منابع اصلی) را می‌دهد تا مطالب در حافظه به‏‌جای نوشته شدن، حکاکی شوند. به‌عنوان مثال اگر شخصی هزاران کلمه و اصطلاح را حفظ کرده باشد باید جهت تثبیتشان در حافظه خود آن‏‌ها را مرور کند و البته نمی‌داند کدامشان را مرور کند و کدامشان در معرض پاک شدن از حافظه هستند که زودتر از دیگران مرور شوند. به این ترتیب این شخص مجبور خواهد بود روزانه صدها کلمه را مرور نماید که طبیعتاً کاری زمان‏‌بر و خسته کننده است و احتمال توقف آن  نیز بسیار زیاد است. این شخص می‏‌تواند به‌شیوه هوشمند SR و با استفاده از برنامه‌های فلش کارد که از فرمول‏‌های ریاضی پیچیده استفاده می‌کنند، روزانه مثلاً ده تا پنجاه کلمه بسته به تشخیص برنامه فلش کارد مرور نماید. این برنامه‌ها بسته به نوع امتیاز دهی کاربر هنگام مرور اولیه اطلاعات (از بسیار مشکل تا بسیار آسان)، تقریباً برای هر روز مقادیر کمی اطلاعات جهت مرور مهیا می‌کنند که این کار بدون استفاده از تکنولوژی مدرن تقریبا غیر‌ممکن است.
مغز انسان معمولا به صورت تدریجی مطالب را یاد می‏‌گیرد و مطالبی که برای شخص لذت‌بخش‌ترند بهتر یاد گرفته می‏‌شوند، بنابراین بهتر است به مغز خود فرصت دهید و خود را در معرض منابع اصلى مورد علاقه زبان خارجی به مقدار زیاد و به صورت روزانه قرار دهید تا نقش زبان بر ذهن پاکتان حک شود و انتظار نداشته باشید ره صد ساله را یک شبه طی کنید.

http://www.dahwat.com/learn.php?page=2

و من الله التوفيق
عبدالعزيز شاكری
Email: islam_ref@yahoo.com

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید