شماره ۲ : اصول يادگيرى هوشمندانه زبان خارجى، تركيب زيبا و هوشمندانه سنت و مدرنيته
صول يادگيرى هوشمندانه زبان خارجى، تركيب زيبا و هوشمندانه سنت و مدرنيته
Smart Foreign Language Learning Principles (SFLLP)
شماره ۲
كاري ماندگار از عبدالعزيز شاكری
بررسی تفصیلی مهارتهای یادگیری زبان خارجی
اولین و مهمترین مهارت زبان، مهارت شنیدن است. این مهارت با مهارت صحبت کردن ارتباط نزدیکی دارد و هر دوی این مهارتها بیشتر به صورت محاورهای کاربرد دارند.
شنيدن قدرت شنوایی را بالا میبرد. در هر دقيقه مغز انسان حجم وسيعی از كلمات و اصطلاحات را پردازش میكند. مثلاً به طور متوسط يک متكلم آمريكایی بومی در دقيقه ۱۵۰ كلمه بيان میكند، يعنی اگر شما هر روز فقط يک ساعت به صحبتهای يک امريكایی گوش دهید، قادر خواهيد بود ۹۰۰۰ كلمه و اصطلاح را بشنويد و در ذهن خود مرور نماييد و اين كار اگر به طور منظم و روزانه صورت بگيرد تأثير قابل ملاحظهای در بالا بردن قدرت شنوايی، مرور و حفظ كلمات و اصطلاحات دارد. خیلی از مواقع اگر متکلم بومی یک زبان خارجی با سرعت معمول جملهای را ادا کند که تمام کلمات آن را بلدیم، باز هم هنگام شنیدن در درک مفهوم آن با مشکل مواجهه میشویم و دلیل آن این است که مهارت خواندن قوی و شنیدن ضعیف است.
حتماً منابع شنيداری بايد اصلى باشد، يعنی توسط گوينده بومی آن زبان گفته شده باشد، چون اگر صحبتهايی كه شنیده مىشود صحبتهای غیر بومی باشد احتمال اشتباه در ادای آنها زياد است و به همين ترتيب دانشآموز نيز آن اشتباهات را تكرار میكند.
با شنیدن منابع اصلى به صورت منظم و زیاد، قدرت صحبت کردن نیز به صورت ناخودآگاه تقویت میگردد و میتوان گفت پنجاه درصد مهارت صحبت کردن با شنیدن به روش فوق تکمیل میشود، یعنی مغز نحوه تلفظ کلمات، جملات و آهنگ ادای آنها را یاد میگیرد و پنجاه درصد بقیه نیز با صحبت کردن حاصل میگردد.
نحوه تلفظ کلمات و آهنگ بیان جملات به دو بخش تقسیم میگردد. بخشی اصلی که غیر ملموس و غیرفعال است و در مغز هنگام شنیدن شکل میگیرد و بخش ملموس و فعال که توسط حلق و دهان ادا میشود.
هنگامی که برای اولین بار کلمهای را میشنویم، گوش دریافت میکند، مغز پردازش میکند و در این مرحله نحوه تلفظ آن نیز شکل میگیرد و وارد حافظه کوتاه مدت میشود. هنگامی که این کلمه را دوباره میشنویم، عمق درک ما از تلفظ آن بیشتر میشود و بعد از مدتی به حافظه دراز مدت وارد میشود. هنگامی که چشم آن کلمه را میبیند مغز آن را بیصدا تلفظ میکند ولی در این مرحله از تلفظ، دهان و حلق نقشی ندارند مگر اینکه متن با صدای بلند خوانده شود. با خواندن نیز بمانند شنیدن تلفظ کلمات در ذهن انسان مرور میشوند و نقش آنها در حافظه محکمتر میگردد ولی در عمل خواندن بمانند شنیدن تلفظ کلمات شکل نمیگیرند. هنگامی که ما کلمهای را با حلق و دهان تلفظ میکنیم در واقع آن را مرور میکنیم و چرخه تلفظ را کامل میکنیم. خیلی مواقع ما نحوه تلفظ کلمات و جملات را میدانیم یعنی توسط شنیدن شکل گرفتهاند و توسط خواندن مرور شدهاند ولی هنگام تلفظشان با حلق و دهان یک مقدار با مشکل مواجهه میشویم و این به این دلیل است که ماهیچههای حلق و دهان به تلفظ این کلمات و جملات عادت نکردهاند و این مهم نیز با صحبت کردن زیاد برطرف میشود.
بنابراین نحوه تلفظ کلمات و آهنگ بیان جملات شامل سه مرحله میشود: مرحله اول که توسط شنیدن تلفظ در مغز شکل میگیرد. مرحله دوم که توسط شنیدن دوباره و خواندن با چشم مرور میشود. مرحله سوم که هنگام صحبت کردن بیان یا ادا میشود. دانشآموز به یک یا چند مرحله میتواند بسنده کند و نیازی نیست که تمام این سه مرحله برای همه تکمیل شود و این نیاز بستگی به سطح توقع او از یادگیری زبان خارجی دارد.
در شنیدن، گوش حجم زیادی از کلمات با سرعت بالا میشنود و مغز پردازش میکند ولی در اوایل یادگیری قادر به پردازش و درک مفهوم همه آنها نیست ولی به تدریج قدرت پردازش مغز در تجزیه و تحلیل زبان بیشتر میشود تا جایی که صحبتهای یک نفر بومی آن زبان را کاملاً و بدون مکث درک میکند.
در روش SFLL دیگر جهت یاد گرفتن تلفظ کلمات و آهنگ بیان جملات نیازی نیست به صورت فعال و همراه با نمودار و شکلهای مختلف وقت زیادی را بینتیجه صرف کنیم، کافی است درست و به مقدار زیاد بشنویم و آنها را کاملا تقلید کنیم.
بهتر است هنگام شنیدن مکث نکنیم، یعنی به جملات گفته شده فکر نکنیم. در هنگام شنیدن بهتر است همیشه تمرکزمان بر روی کلمات در حال ادا باشد نه جملات قبلا گفته شده، چرا که با این کار رشته کار از دست ما خارج میشود. گوینده با سرعت جملات را ادا میکند و پیش میرود ولی ما هنوز “اندر خم یک کوچهایم” و داریم به مفهوم یا نکات گرامری جملات گذشته فکر میکنیم. بهتر است که اگر از طریق دستگاههای دیجیتال میشنویم، جهت درک بیشتر دائماً دکمه مکث را فشار ندهیم که با این کار لذت کار از بین میرود و به قولی کاری که لذت ندارد ادامه نیز ندارد و کاری که ادامه ندارد پیشرفت ندارد. نکات گرامری به صورت غیرفعال و ناخودآگاه یاد گرفته میشوند، نگران این موضوع نباید شد.
دومین مهارت زبان، مهارت خواندن است. این مهارت با مهارت نوشتن ارتباط نزدیکی دارد و هر دوی این مهارت بیشتر به صورت رسمی کاربرد دارند.
مهارت خواندن برای کسانی که باسواد هستند مهمترین مهارت در افزایش حجم کلمات و اصطلاحات یاد گرفته شده است.
هنگام خواندن متون بهتر است از نوشتههای استانداردی که توسط بومیان آن زبان نوشته شدهاند استفاده کنیم چرا که با این کار کلمات را به صورت صحیح یاد میگیریم و متعاقباً به صورت صحیح میتوانیم بنویسیم.
در هنگام خواندن، خلاف موقع شنیدن کلمات با سرعت پایینتر وارد مغز میشوند ولی کلمات و جملات به صورت کامل یاد گرفته میشوند. هنگام خواندن سرعت یا سررشته کار در دست ماست. در این مهارت دانشآموز میتواند به آرامی متون را بخواند و معانی کلمات را در دیکشنری جستجو کند و آنها را به همراه مفهوم و مثالهای مختلف در برنامه فلش کارد (اگر کامپیوتر یا دستگاه موبایل هوشمند در دسترس باشد.) ذخیره کند یا به صورت مکتوب در دفترچه بنویسد تا بتواند بعداً آنها را مرور کند.
اگر این مهارت را با مهارت گوش دادن ترکیب کنیم هر کدام نکته ضعف همدیگر را تحت پوشش قرار میدهند و ترکیب بسیار خوبی تشکیل میدهند.
سومین مهارت زبان به ترتیب یادگیری، مهارت صحبت کردن است. تقریباً نصف این مهارت به صورت ناخودآگاه در اثنای شنیدن تکمیل میشود و بقیه آن نیز به صورت صحبت کردن تکمیل میشود. بهتر است حتیالمقدور با متکلم بومی زبان خارجی صحبت کنیم یا در بین مردم آن زبان زندگی کنیم، ولی اگر امکانش میسر نباشد هر نوع صحبتی به زبان خارجی مورد نظر میتواند مفید واقع شود. در واقع در اثنای صحبت کردن ماهیچههای دهان و حلق به صحبت کردن با آن زبان عادت میکنند و اگر این روند را با متکلمین بومی انجام دهیم میتوانیم بعد از مدتی مثل آنها صحبت کنیم و حتی با کمی تلاش لهجه آنها را نیز کاملاً تقلید کنیم که این خود میتواند عامل مهمی در ارتباط بیشتر ما با آن مردم باشد و آنها ما را جزئی از فرهنگ خود بدانند.
مهمترین عامل بازدارنده در راه پیشرفت این مهارت عدم اعتماد به نفس است که ناشی از ترس و شرم دانشآموز از ارتکاب اشتباه هنگام صحبت میباشد. این دو عامل نیز از اینجا نشئت گرفتهاند که شخص میخواهد هنگامی صحبت کند که هیچ اشتباهی مرتکب نشود و این بزرگترین اشتباه در یادگیری زبان به خصوص صحبت کردن و نوشتن است که متأسفانه گریبانگیر خیلی از افراد میباشد.
هر كسی كه بخواهد در يک ورزش رزمی به مهارتهای بالايی برسد حتماً در اين راه دست يا پايش شكسته خواهند شد تا به درجهاى برسد، به همين ترتيب كسی كه بخواهد در يک زبان خارجی به مهارتهای بالايی دست پيدا كند، حتماً در اين راه اشتباهاتی را مرتكب مىشود و در مقابل بقيه ممكن است شرمنده شود و اين كاملاً طبيعی است.
هدف از یادگیری زبان این نیست که زبان را کامل و بدون اشتباه صحبت کنیم و چه بسا متکلمین بومی نیز خود در مواقعی نادر دچار اشتباه میشوند، بلکه این است که ما بتوانیم با مردم آن زبان ارتباط برقرار کنیم و مهارتهای زبانی خودمان را به آنها نزدیک کنیم.
اشتباهاتی که ما در زندگی روزمره از جمله در یادگیری زبان مرتکب میشویم، شکست نیستند و نباید از بابت آنها احساس ناامیدی و یأس به ما دست دهد، بلکه این اشتباهات پیروزیهای ناخواستهای هستند که ما را به سمت پیروزیهای خواسته و بزرگتر هدایت میکنند و در واقع با هر بار اشتباه کردن ما میدانیم که آن راه اشتباه بوده و راه دیگر را باید رفت و این خود پیروزی است. این تصور ماست که از اشتباه شکست میسازد.
اگر شخصی سریع ولی با چند اشتباه بتواند صحبت کند بهتر میتواند با مخاطب بومی ارتباط برقرار کند تا اینکه یواش ولی بدون اشتباه.
بعد از مدتی دانشآموز خود اشتباهاتش را تصحیح میکند و البته مخاطبین بومی دوست دارند مخاطبشان با همان سرعت صحبت کند اگر چه با اشتباه باشد، مهم این است که دانشآموز بتواند مفهوم را به درستی منتقل کند. افراد بومی معمولاً وقت، حوصله و علاقه کافی ندارند که مخاطبشان خیلی یواش و با لکنت صحبت کند و معمولاً خیلی محترمانه از ادامه مکالمه عذرخواهی میکنند.
افرادی که اعتماد به نفس دارند، اجتماعی هستند و از ارتکاب اشتباه هنگام صحبت کردن و نوشتن هراسی ندارند و در راه یادگیری زبان سریعتر پیشرفت میکنند.
اگر ما به دنبال آن هستيم که زبانی را یاد بگیریم ولی اشتباهی را مرتکب نشویم، بهتر است آن زبان را اصلاً یاد نگیریم. کسی که در زبانی اشتباه مرتکب نمیشود بدین معنی است که آن زبان را استفاده نمیکند یا در مقیاس کلیتر کسی که در زندگی اشتباهی مرتکب نمیشود بدین معنی است که زندگی نمیکند و مرده است.
چهارمین مهارت زبان، مهارت نوشتن است. نصف این مهارت در اثنای خواندن به صورت ناخودآگاه و نصف دیگر با نوشتن فعال تکمیل میگردد. تا کلمه یا جملهای را نتوانیم بخوانیم، متعاقباً نمیتوانیم آن را بنویسیم، پس خواندن مقدم بر نوشتن است. در واقع نوشتن، به نگارش در آوردن کلماتی است که میخوانیم. اگر بتوانیم متون استانداردی که توسط نویسندههای بومی نوشته شده را به مقدار زیاد بخوانیم، میتوانیم بمانند آنها نیز بنویسیم.
در مبحث یادگیری زبان خارجی لزوماً احتیاجی نیست که هر چهار مهارت به یک نسبت، یا حتی یاد گرفته شوند. این موضوع بستگی به شرایط و علایق فرد یادگیرنده دارد. ممکن است افرادی فقط بخواهند بخوانند یا خیلی از افراد هستند که میخواهند شبکههای تلویزیونی را تماشا کنند و درک کنند و اصلاً هیچ موقع قصد سفر به خارج از کشور یا صحبت با یک شخص خارجی را ندارند بنابراین این افراد نیازی نمیبینند که مهارتهای دیگر را فرا بگیرند.
روش کاربردی یادگیری زبان به شیوه SFLL
بهتر است حداقل شش ماه تا یک سال فقط به زبان خارجی گوش فرا دهیم و متون نوشته شده را بخوانیم، بعد از آن به تدریج شروع به صحبت کردن و نوشتن بکنیم.
هفته اول روزی نیم ساعت به فایلهای صوتی گوش دهیم، هفته دوم یک ساعت، هفته سوم یک ساعت و نیم و به همین ترتیب …
جهت مبتدیان بهتر است در مراحل اولیه از فایلهای صوتی همراه متن یا فیلمهای خارجی با زیرنویس به همان زبان استفاده شود. همچنین بهتر است از فیلم یا اصواتی استفاده شود که با سرعت کم گفته میشود و بعد از مدتی از منابع با سرعت معمول استفاده شود.
بهتر است روزی حداقل یک صفحه متن خوانده شود به نحوی که تمام کلمات آن را به درستی بفهمیم.
همچنین بهتر است روند یادگیری زبان به تدریج زیاد شود به دلیل اینکه یادگیری زبان بمانند دو ماراتن است که نیاز به مداومت، صبر و پشتکار زیاد دارد، اگر به یکباره سرعتمان را زیاد کنیم در اواسط روند یادگیری از ادامه کار باز میمانیم.
حتیالامکان سعی کنیم یادگیری زبان خارجی را به عنوان یک کار لذتبخش، مفید و منعطف بدانیم نه یک کار رسمی، جدی و از روی اجبار، چرا که این کار به تداوم آن کمک میکند.
احتیاج نیست برای یادگیری زبان نکات گرامرى را مطالعه کنيم، تستها و تمرینهای مشکل را حل کنیم، مکالمات شبیهسازی شده، بدون لذت و ساده با همکلاسیهایمان یا با خود داشته باشیم، به خودمان نامه یا ایمیل بنویسیم، کتابهای درسی رسمی مؤسسات آموزشی یا کلاسهای مدارس بخوانیم و دائما با لیست بلندی از کلمات و دیکشنریهای قطور وقت خود را تلف کنیم (مگر اینکه زبان را صرفاً جهت گرفتن تافل، آیلتس و … بخواهیم). زبان نباید مطالعه شود، باید یاد گرفته شود، یعنی گوش داده و خوانده شود و بعد از مدتی گفته و نوشته شود. همه این مراحل باید به صورت طبیعی، لذتبخش و تدریجی باشد. در یک جمله یادگیری زبان بهتر است ارگانیک باشد نه مصنوعی.
یکی از روشهایی که یادگیری زبان را لذتبخش میکند تقسیم زمان یادگیری روزانه به بخشهای مختلف در طول روز متناسب با شرایط دانشآموز است. به عنوان مثال اگر دانشآموزی روزی دو ساعت را به یادگیری زبان اختصاص داده، بهتر است آن را به دو بخش یک ساعتی در اول و آخر روز تقسیم کند چرا که با این کار احساس خستگی نخواهد کرد.
بهتر است از وقتهای مرده و زنده با هم استفاده شود. وقتهای مرده زمانهایی هستند که در حال انجام کاری هستیم ولی میتوانیم کار دوم یا سومی را همزمان انجام دهیم. به عنوان مثال هنگامی که در حال آشپزی، رانندگی، مسافرت یا در صفی منتظر نوبت هستیم میتوانیم با استفاده از گوشی هدفون به فایلهای صوتی گوش فرا دهیم و وقت مرده را زنده کنیم. وقت زنده به وقتی گفته میشود که تمام تمرکز بر روی یک کار خاصی است. مثلاً میتوانیم به کانالهای تلویزیونی یا فیلمهای خارجی نگاه کنیم یا با استفاده از کامپیوتر یا موبایل هوشمند متون نوشته شده به زبان مورد نظر را مطالعه کنیم و معنی کلمات ناشناخته را در دیکشنری جستجو کنیم.
این را در نظر داشته باشیم که درجههای مهارت در روند یادگیری زبان مانند مقدماتی، متوسطه و پیشرفته نسبی و به نسبت هر شخص متفاوت هستند. متن یا فیلمی که برای یکی مقدماتی است ممکن است برای شخصی دیگر پیشرفته باشد، بنابراین سعی کنید اوایل کار از منابعی استفاده کنید که در درک معنی آنها خیلی دچار مشکل نشوید. متون و فایلهای صوتی و فیلمهای خارجی را بیشتر از یک بار بخوانید، بشنوید و نگاه کنید. اگر فیلم یا فایل صوتی طولانی است و شما فقط بخشی از آن را متوجه نشدهاید همان بخش را دوباره مرور کنید، احتیاج نیست که همه فیلم یا فایل صوتی را از اول مرور کنید. (البته در اوایل کار همه فایلها را به صورت کامل بیشتر از یک بار مرور کنید و این توصیه بیشتر در مراحل متوسطه یادگیری یا بعد از مرور اولیه فیلم یا فایل صوتی مفید میتواند باشد)
اگر از کامپیوتر یا موبایل هوشمند استفاده میکنید بهتر است از منابع دیجیتال به جای سنتی یا مکتوب جهت خواندن متون استفاده کنید. با این کار هم از مزایای دیکشنری دیجیتال، برنامه فلش کارد، ذخیره، کپی و به اشتراک گذاشتن فایلها استفاده میکنید و هم گامی در جهت حفظ محیط زیست و حفاظت از منابع طبیعی برداشتهاید و بنابراین خدا را از خود راضی کردهاید.
فایلهای صوتی که با متن همراه هستند بهتر است حداقل یک بار با متن و یک بار بدون متن گوش داده شوند.
اگر هنگام شنیدن فایل صوتی یا دیدن فیلمی کلمات زیادی را درک نمیکنید و شنیدن یا دیدن فیلم برایتان لذتبخش نیست، به خودتان فشار نیاورید و اعصابتان را آرام نگه دارید و از منابعی استفاده نمایید که درک مفهومشان برای شما آسانتر است.
در مراحل اوليه فرايند يادگيری حتیالامكان بهتر است تمركز بر روی لهجهای خاص از زبان مورد نظر باشد. در مراحل پيشرفته توصيه میشود لهجههای مختلف را بشنويم تا گوشمان به شنیدن آنها عادت کند.
محیط بومی (کشوری که در آن زبان مورد نظر زبان رسمی است) یک زبان، بهترین محیط جهت افزایش مهارت صحبت کردن است. اگر زندگی در کشوری که همه بومی آن زبان هستند برای شما فعلاً محقق نیست میتوانید از طریق اینترنت با افراد بومی ارتباط برقرار کنید و اگر این هم برای شما مقدور نیست میتوانید با کسانی که آنها نیز به زبان مورد نظر شما علاقه دارند و در حال یادگیری آن هستند مکالمه داشته باشید.
در مورد نوشتن نیز به شیوه صحبت کردن عمل کنید و به جای اینکه در ارتباطات اینترنتی یا موبایلی به زبان مادری بنویسید میتوانید با کسانی که مانند شما به آن زبان علاقهمند هستند به زبان مورد نظر ارتباط متنی داشته باشید.
بهتر است تا موقعی که مهارت نوشتن به درجه پیشرفته نرسیده است از نوشتن به روش غیر استاندارد جهت سریع نوشتن خودداری کنیم. مثلاً به جای استفاده از جمله شماره ۱ از شماره ۲ استفاده کنیم:
۱٫ plz c 2n
2. Please come tonight.
البته نکته مهم این است که سعی کنید در شروع کردن مهارتهای صحبت کردن و نوشتن عجله نکنید و هر چیز را سر موقع خودش انجام دهید، یعنی بعد از مدتی گوش دادن و خواندن زیاد، مستمر و صحیح.
بهترین اساتید زبان والدین و بهترین دانش آموزان کودکان هستند. والدین به طور طبیعی با کودکان و با همدیگر صحبت میکنند بدون اینکه وقت خاصی را صرف آموزش زبان به فرزندشان اختصاص دهند و کودکان نیز به صورت طبیعی میشنوند و نحوه صحبت کردن والدین را کاملاً تقلید میکنند و بعد از مدتی آن را کاملاً اجرا میکنند. کودکان سختترین زبانها را به آسانی فرا میگیرند و حتی لهجههای خاصی از آن زبانها را دقیقاً تقلید میکنند و صحبت میکنند. بهترین روش در یادگیری زبان خارجی تقلید کامل از بومیان آن زبان است. به جای برجسته کردن نقاط ضعف، نقاط قوت آن زبان را مدنظر داشته باشیم. به حالت مسخره یا منتقدانه نگوییم چرا این زبان این جوری یا آن جوری است و بدانیم که همه زبانها نقاط قوت و ضعف مخصوص به خود را دارند. بهترین راه این است که ما زبان مورد نظر را با تمام نقاط قوت و ضعفش قبول کنیم، در غیر اینصورت در یادگیری کامل آن با مشکل مواجهه خواهیم شد و این کار باعث میشود خود را از آن زبان دور کنیم و دودش به چشم خودمان میرود.
هیچ کودکی به علت تنبلی یا بیاستعدادی، از یادگیری زبان مادریش محروم نشده است، بنابراین این دو عامل و عواملی نظیر مشغولیت و پا به سن گذاشتن فقط بهانههایی بیش نیستند برای فرار از مسئولیت عدهای از افراد.
اشخاصی هستند که حتی در سنین پیری نیز به یادگیری زبان مشغول هستند و این کار را با جدیت و اشتیاق خاصی انجام میدهند. (و البته مثل بقیه افراد مشغولیتهای خاص خود را دارند)
نمونههای مستند این گونه افراد زیاد هستند. به عنوان مثال آقای استيو كافمن بنیانگزار موسسه یادگیری زبان خارجی لینگوئیست متولد ۱۹۴۵ ميلادی. ايشان حتی در سنين پيری نيز علاقه زيادی به يادگيری زبانهای خارجی دارد تا جايی كه تا الان حداقل ده زبان زنده دنيا را فرا گرفته است.
نکته دیگر در یادگیری زبان خارجی مسئله زبان سطح پایین است. منظور از زبان سطح پایین، کلمات و اصطلاحاتی هستند که همه مردم استفاده نمیکنند و بیشتر در بین نوجوانان رواج دارد. بخش دیگری از زبان سطح پایین مربوط به کلمات بیادبی و مسائل جنسی و امثال اینها هستند که مردم میدانند ولی سعی میکنند از به کار بردن آنها اجتناب کنند. یادگیری این کلمات به صورت غیرفعال یعنی اینکه موقع شنیدن و خواندن مفهوم آنها را بدانیم توصیه میشود ولی اصلاً توصیه نمیشود آنها را به صورت فعال بگویید یا بنویسید. بخشی از شخصیت ظاهری انسان به کلماتی است که بیان میکند. انسان باشخصیت بهداشتی و فیلتر شده صحبت میکند. حتی کتابها و دیکشنریهای خاصى در این زمینه منتشر شدهاند.
دیکشنری یکی از مهمترین ابزارهای کمکی در جهت یادگیری زبان خارجی است. بهتر است از دیکشنری دیجیتال تک زبانه استفاده كنیم، یعنی از دیکشنریهای دو زبانه که ترجمهایی از زبان مورد نظر به زبان مادری یا زبان رسمی کشور را دارند بهتر است استفاده نشود. معمولاً دیکشنریهای تک زبانه مفهوم کلمات را به زبانی ساده تشریح میکنند و مثالهای متعددی نیز جهت روشن شدن معنی کلمه و اصطلاح دارند. بعضی از این دیکشنریها شامل عکس و صدا نیز میباشند. (انتقال مفاهیم از طریق عکس و فیلم بهتر از متن صورت میگیرد.)
جهت يادگيری بهتر تلفظ مىتوانيد از ديكشنرىهايی استفاده كنيد كه شامل تلفظ كلمات نيز باشند.
در شنیدن و خواندن برخورد با کلمات و اصطلاحات و مرور آنها کاملاً تصادفی است و در کنترل ما نیست. هر چقدر میزان شنیدن و خواندن بالاتر باشد به همان نسبت احتمال برخورد با کلمه و اصطلاحی خاص بیشتر است و به همان نسبت مهارت شنیدن و خواندن بیشتر میشود.
جهت اینکه بتوانیم کنترل بخشی از کلمات و اصطلاحات را خودمان بدست بگیریم و به صورت کنترل شده و منظم اصطلاحات را مرور کنیم، بهترین راه، استفاده از برنامههای فلش کارد کامپیوتری یا موبایلی است و کسانی که امکان استفاده از این برنامه برایشان مقدور نیست میتوانند از سیستم سنتی ثبت اصطلاحات در دفترچه استفاده کنند.
نحوه كاركرد مغز انسان در رابطه با حفظ كلمات و اصطلاحات زبان خارجی
حافظه انسان شامل حافظه كوتاه مدت و دراز مدت میشود.
وقتی كلمه جديدی را مىشنويم يا مىخوانيم، آن كلمه وارد حافظه كوتاه مدت مىشود و بعد از مدتی در اثر تمرين زياد وارد حافظه دراز مدت مىشود.
معمولاً كلمات جديدی كه مىشنويم يا مىخوانيم، اگر فردای آن روز مرورشان نكنيم از حافظه كوتاه مدت پاک مىشوند و دوباره بايد به حافظه سپرده شوند.
مغز انسان همه مطالب ورودی را به يک نسبت درک نمىكند و آنها را به حافظه نمىسپارد. منابع ورودی از نظر سرعت درک آنها به ترتيب: دنيای واقعی پيرامون ما، فيلم، عكس، صدا و متن هستند. در مورد متن نيز اسامی زودتر از اعداد به خاطر سپرده مىشوند و سريعتر به حافظه دراز مدت منتقل مىشوند. مثلا خيابان ياس زودتر از خيابان ۴۶۵۹ به خاطر سپرده مىشود یا اسم اشخاص زودتر از شماره تلفنشان حفظ میشود. بنابراين دانشآموزان نيز با توجه به اين مسئله مىتوانند منابع يادگيری خود را تنظيم كنند.
برای اولين بار كه به كلمه يا اصطلاحی برمىخوريم، آن اصطلاح از حالت صفر يا عدم وجود به حالت غيرفعال تبديل مىشود. بعد از مدتی تمرين از طريق گوش دادن يا خواندن، آن اصطلاح از حالت غيرفعال به حالت فعال تبديل مىشود.
منظور از حالت غيرفعال در بحث يادگيری كلمات اين است كه یادگیرنده فقط قادر است از طريق ورودی يعنی موقعی كه آن را مىشنود يا مىخواند مفهومش را تشخيص دهد، ولی خود قادر به استفاده فعال از آنها يعنی استفاده در صحبت كردن يا نوشتن نيست.
كلمات و اصطلاحاتی كه در مرحله فعال هستند، دانشآموز قادر به استفاده از آنها در همه مهارتهای يادگيری زبان است. معمولاً مجموعه کلمات و اصطلاحات غیرفعال در حافظه بیشتر از کلمات فعال هستند و این اختلاف در مراحل گوش دادن و خواندن بسیار زیادند ولی با شروع به صحبت کردن و نوشتن این اختلاف به تدریج کم میشود ولی معمولاً هیچ موقع این اختلاف از بین نمیرود حتی در بین متکلمین بومی یک زبان.
همانطور كه كلمات مىتوانند از حالت صفر به حالت غيرفعال و بعداً به حالت فعال برسند، به همين ترتيب نيز در اثر كم توجهی به آنها و عدم استفاده از آنها در زندگی روزمره مىتوانند از حالت فعال به حالت غيرفعال و متعاقباً به حالت صفر برسند، كه در اين حالت جهت يادگيری آنها اين پروسه دوباره بايد طی شود. البته بايد به اين نكته توجه داشت كه مغز انسان نيز مانند بقيه ابزارهای ذخيرهسازی دارای ظرفيت محدودى است و به تدريج كه به انتهای حجم خود برسد، اطلاعات قديمی و كم كاربرد پاک و اطلاعات جديد جای آنها را مى گيرند، و بنابراين هر دو نوع حافظه در معرض از دست دادن اطلاعات هستند ولی حافظه كوتاه مدت خيلی حساستر و محدودتر از حافظه دراز مدت است (پاک شدن اطلاعات از مغز انسان بهمانند سیستم عامل کامپیوتر دائمی نیست و ممکن است در اثر عواملی مانند تصادف، بیهوشی، امراض شدید یا ضربه فیزیکی شدید به مغز دوباره بازیافت شوند). در دنيای كامپيوتر نيز RAM بهمانند حافظه كوتاه مدت عمل مىكند، به اين صورت كه اطلاعات به صورت محدود و برای زمان كمی در آن ذخيره مى گردند تا بعد از ذخيره كردن توسط كاربر به حافظه دراز مدت يعنی HDD/SSD منتقل شود و به همين صورت كه RAM كامپيوتر در اثر قطع برق ذخيره خود را از دست مىدهد، به همين ترتيب حافظه كوتاه مدت انسان نيز در اثر گذشت زمان كم، احساسات طبيعی مانند غم و شادی و استرسهای روزانه به راحتی اطلاعات خود را از دست مىدهد. احتمالاً برای همه ما مواقعی پيش آمده كه به خاطر مشغوليت يا غم و شادی ناگهانی نتوانيم مطلبی را به خاطر بسپاريم یا مطلب تازه وارد شده را فراموش کنیم.
در روند یادگیری زبان، پیشرفت یادگیری از حالت صفر شروع میشود و به تدریج با تمرین، زیاد میشود. بعد از مدتی با وجود اینکه دانشآموز مانند گذشته مهارتهای یادگیری را تمرین میکند ولی احساس میکند که پیشرفت خاصی ندارد و چیز جدیدی یاد نمیگیرد. به این مرحله در اصطلاح زبان شناسی به زبان انگلیسی Plateau میگویند. این کلمه در زبان انگلیسی به معنی جلگه یا سطح همواری است که بعد از سطح شیبداری (به سمت بالا) شروع میشود، به عبارت سادهتر دشتی که در بالای تپهای قرار دارد. پیشرفت اولیه در یادگیری بهمانند تپه و احساس درجا زدن در اواسط کار بهمانند دشت هستند. در این مرحله عدم پیشرفت فقط یک احساس بیش نیست و در حقیقت مغز در حال یادگیری مانند گذشته است. خیلی از افراد در این مرحله از ادامه کار صرفنظر میکنند و زحمات گذشته را بر باد میدهند. توجه به این نکته که عدم پیشرفت در این مرحله فقط احساس کاذب است کمک زیادی به ادامه راه میکند. نباید احساس خستگی، کسالت و عدم اعتماد به نفس که در این مرحله زیاد است بر ما غلبه کند و بدانیم که این دشت بعد از مدتی تمام میشود و تپه به حرکت صعودی خود ادامه میدهد.
شیوه یادگیری بهشیوه هوشمند تکرار تدریجی Spaced Repetition
ضربالمثلی در زبان انگلیسی است که میگوید: Repetition is the mother of all learning
معنی آن این است که تمام یادگیریها بوسیله تکرار حاصل میشوند.
سنگی که به وسیله سنگینترین چکشها نیز نمیشود بر روی آن حکاکی کرد، قطرات آبی که در طی سالیان به آرامی و مستمر بروی آن فرود میآیند نقش طبیعت را جاودانه بروی سنگ سخت حک میکنند. تربیت انسان که یادگیری و حفظ مطالب نیز جزئی از آن است نیز باید به این شیوه ارگانیک انجام بگیرد تا نتیجهاش جاودانهتر گردد.
در این روش دانشآموز بهجای مرور یکدفعه مطالب یادگرفته شده، آنها را بهصورت تدریجی و در فواصل زمانی مختلف بهشیوه هوشمندانه و با استفاده از برنامههای فلش کارد کامپیوتری مرور میکند و به مغز خود فرصت حفظ مطالب بروش ارگانیک (تدریجی و با استفاده از منابع اصلی) را میدهد تا مطالب در حافظه بهجای نوشته شدن، حکاکی شوند. بهعنوان مثال اگر شخصی هزاران کلمه و اصطلاح را حفظ کرده باشد باید جهت تثبیتشان در حافظه خود آنها را مرور کند و البته نمیداند کدامشان را مرور کند و کدامشان در معرض پاک شدن از حافظه هستند که زودتر از دیگران مرور شوند. به این ترتیب این شخص مجبور خواهد بود روزانه صدها کلمه را مرور نماید که طبیعتاً کاری زمانبر و خسته کننده است و احتمال توقف آن نیز بسیار زیاد است. این شخص میتواند بهشیوه هوشمند SR و با استفاده از برنامههای فلش کارد که از فرمولهای ریاضی پیچیده استفاده میکنند، روزانه مثلاً ده تا پنجاه کلمه بسته به تشخیص برنامه فلش کارد مرور نماید. این برنامهها بسته به نوع امتیاز دهی کاربر هنگام مرور اولیه اطلاعات (از بسیار مشکل تا بسیار آسان)، تقریباً برای هر روز مقادیر کمی اطلاعات جهت مرور مهیا میکنند که این کار بدون استفاده از تکنولوژی مدرن تقریبا غیرممکن است.
مغز انسان معمولا به صورت تدریجی مطالب را یاد میگیرد و مطالبی که برای شخص لذتبخشترند بهتر یاد گرفته میشوند، بنابراین بهتر است به مغز خود فرصت دهید و خود را در معرض منابع اصلى مورد علاقه زبان خارجی به مقدار زیاد و به صورت روزانه قرار دهید تا نقش زبان بر ذهن پاکتان حک شود و انتظار نداشته باشید ره صد ساله را یک شبه طی کنید.
http://www.dahwat.com/learn.php?page=2
و من الله التوفيق
عبدالعزيز شاكری
Email: islam_ref@yahoo.com
آخرین دیدگاهها